"تخته سنگ"
جاده ای دوباره در مه جاده ای اسیر رفتن
جاده ای بدون مقصد من و این تب رسیدن
من و این هوای دلگیر من و این مسیر خسته
من و این غروب تردید بین رفتن و نرفتن
چتر پرشکسته ام باز شرمسارِ دو سه سوراخ
نقش های سردِ تاریخ لا به لای شال گردن
کفش های خسته ی من در هوای گرگ و میش است
گرگ های مثل یک دوست میش های عین دشمن
رو به رو سکوت سنگین سنگ های خیره اما
پشت سر تمام پل ها گرمِ بی صدا شکستن
جاده ای دوباره در مه من و یک عصا که هرگز
من و عینکی که مات است مات این همه ندیدن
جاده ای بدون برگشت تا ابد خدانگهدار
جاده ای بدون تردید جاده ای شبیه حتماً
* * *
جاده ای که رفته اما این طرف کنار جاده
باز مانده تخته سنگی که نوشته روی آن ... من