دلتنگم فانوس هایم را
که نمی دانم
در کدام پستوی تاریک جا مانده اند؟
و یا کدام گردباد؟
و یا در حوالی کدام روستای سرخس؟
از دستم ربودشان
تاریک تاریکم
می ترسم
از تمام چاله های دنیا
که چاه ها را روسفید کرده اند
از جدول های لاینحل خیابان ها
از صدای کفش های ولگردی که
دور و نزدیک می شوند
سؤال هایم را نمی شنوند
پاسخی برایش ندارند
فانوس هایم را بیاورید
می خواهم دوباره بیابم
در آلبومی خاک گرفته
مادرم را با چشمانی نافذ
و پیدا کنم
کودکی هایم را
در کوچه های کاهگلی
در مزارع گندم
بالای درختان توت اطراف ده
فانوس هایم را بیاورید
می خواهم
به دورترین جای جهان بیندازم
تکه چوبی را که
چون چراغ قوه ای خاموش
در خیابان های شلوغ
سرگردانم می سازد.
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط محمد در تاریخ 1393/11/05 و 14:58 دقیقه ارسال شده است | |||
سلام
خيلي باحال بود مطالبت با تبادل لينک موافقي؟ موافق بودي لينک کن بعد خبر بده لينکت کنم |
درباره ما
سلام. به وبلاگ من خوش آمدید موسی عصمتی
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
پیوندهای روزانه
چند خط زندگي نامه موسي عصمتي
اهل سرخسم شهري مرزي در خراسان,
مدرسه روستايم(معدن آق دربند)
آموزشگاه نابينايان شهيد محبي در تهران و آموزشگاه نابينايان اميد مشهد جاهاي بودند كه در آن تحصيل كردم,سال 76 در رشته زبان و ادبيات فارسي در دانشگاه بيرجند پذيرفته و در همين رشته موفق به اخذ كارشناسي ارشد شدم,و اكنون معلم ادبيات دانش آموزان نابينا در مشهد هستم.
آمار سایت
عکس های عصمتی
حمایت
کد حمایت از من برای وبلاگ شما