گوهر شاد
آسمانی که باز هم آبی ست -کفترانی که باز بر گشتند
بال در بال با اذان اینک وقت سبز نماز برگشتند
لب حوضی نشسته اند به صف- تا وضویی زلال تازه کنند
روزگار شکوه ایمان را با اذان بلال تازه کنند
***
این حوالی شکسته در دلها - بغض مات تمام آینه ها
سر به خاک بهشت می ساید –در نمازش امام آینه ها
***
سنگ سنگ ِتمام این مسجد -منبر و چوب و خشت نورانی ست
خط به خطِ تمام کاشی ها مثل طاق بهشت نورانی ست
***
این حوالی میان این مسجد خطبه های بهار گل کرده
برگ برگ نجیب گلدسته در دل روزگار گل کرده
***
یادگار شکوه تاریخ ست این بنای بلند پابر جا
انعکاس بلوغ این قوم ست _قوم عطار ،قوم مولانا
***
این حوالی تمام گوهرها وقف لبخند روشن دریاست
گوهری که بحکم دل شاد است- این حوالی ستاره ای زیباست
***
اوکه دستان روشنش اینک بانی ارتفاع گلدسته ست
گوهری پاک وبی "گزاره" ولی عشق در او "نهاد "پیوسته ست
***
در دل مردمان آینده نام اوتا همیشه جاری باد
بانی این بنای روحانی واقف این شکوه ،"گوهرشاد"
شعر از : موسی عصمتی